جدول جو
جدول جو

معنی ملوث شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ملوث شدن
آلوده شدن وشنیدن چرک شدن آلوده شدن
تصویری از ملوث شدن
تصویر ملوث شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ملوث شدن
پلیدگشتن، آلوده شدن
متضاد: منزه شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سُو دَ)
لوث شدن خون یا بزه و تقصیر یا امری، مجازاًبه چند یا چندین تن نسبت داده شدن تخفیف کیفر را
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملخص شدن
تصویر ملخص شدن
شرح و بیان شدن (باختصار)، خلاصه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفلوج شدن
تصویر مفلوج شدن
لسیدن خرمنج گشتن به بیماری فالج مبتلی شدن فالج زده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوث نشده
تصویر ملوث نشده
اوینست نیالوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوث کردن
تصویر ملوث کردن
آلوده کردن آلودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملسون شدن
تصویر ملسون شدن
دروغگو خوانده شدن: (و بنزدیک ارباب براعت بزبان شناعت ملسون نشوم) (المعجم. چا. دانشگاه 20)، توضیح مرحوم بهار} ملسون {را در عبارت فوق از ماده لسان و بمعنی زبانزد گرفته (سبک شناسی 30: 2) ولی این معنی در عربی نیامده و در حاشیه المعجم همان صفحه بمعنی دروغ گو و زبان بریده یاد شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملزم شدن
تصویر ملزم شدن
واجب شدن امری بر کسی، متهم شدن، مغلوب شدن (در مباحثه و مناظره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملحق شدن
تصویر ملحق شدن
همبستن، پیوستن، متصل شدن: (... و در کجور بامیرزاده رستم و امیرزاده اسکندر و امیر سلیمان شاه ملحق شد) (ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر 406: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملحوظ شدن
تصویر ملحوظ شدن
دیده شدن ملاحظه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملبس شدن
تصویر ملبس شدن
جامه پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملمع شدن
تصویر ملمع شدن
دوشن شدن درخشان گشتن روشن شدن درخشان شدن: (چو از عکس رخ آیینه حور ملمع شد فضای چرخ اخضر) (اختیار الدین روزبه شیبانی . لباب الالباب. نف. 60)، رنگارنگ شدن، پوشیده شدن روی فلز کم قیمت با فلز گرانبها تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
راسخ شدن صفتی در نفس: (ملکه شدن آن حالت باطن را بر وجهی که زوال نپذیرد) (اوصاف الاشراف. 10)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملغی شدن
تصویر ملغی شدن
بر افتادن باطل شدن لغو شدن: (عوارض مالیاتی... ملغی شده)
فرهنگ لغت هوشیار
در آمیزیدن، گرد آمد شدن گرد آورده شدن جمع شدن، ترکیب شدن: و اجسام چون مولف شدند از آن چیزی حادث شود که هم بدان اجسام مانند بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موثر شدن
تصویر موثر شدن
تاثیر کردن اثر گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفوض شدن
تصویر مفوض شدن
تفویض شدن واگذار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلوب شدن
تصویر مغلوب شدن
کالیدن شکست خوردن شکست یافتن شکست خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
بر انگیخته شدن، فرستاده شدن، برگزیده شدن بر انگیخته شدن، فرستاده شدن، برسالت و پیامبری تعیین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملول شدن
تصویر ملول شدن
بیزار شدن بستوه آمدن، اندوهگین شدن: (دلا، اگر طلبی سایه همای شرف مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد) (وحشی. چا. امیر کبیر. 185)
فرهنگ لغت هوشیار
نگاشته شدن، چهر پذیرفتن چهر یافتن، پنداشتته شدن صورت یافتن شکل پذیرفتن، نقاشی شدن، تصور شدن: یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده و مطمح نظرش جایی خطرناک ومظنه هلاک نه لقمه ای که مصور شدی که بکام آید یا مرغی که بدام افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصون شدن
تصویر مصون شدن
مصون گشتن پاسته گشتن پا ساده شدن محفوظ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوش شدن
تصویر مشوش شدن
آشفتن تپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلوب شدن
تصویر مصلوب شدن
بدار آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلوط شدن
تصویر مخلوط شدن
ها رفتن گت شدن (گویش افغانی) اندر آمیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلوع شدن
تصویر مخلوع شدن
مخلوع گشتن: بر کنار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
دانسته شدن شناخته شدن آشکار شدن دانسته شدن شناخته گردیدن: و چون بدین مقدمه احتیاج ارباب فضل بعلم عروض معلوم شد، آشکار شدن و اضح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوث شدن
تصویر لوث شدن
مجازاً به چند یا چندین تن نسبت دادن برای تخفیف کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملون شدن
تصویر ملون شدن
رنگین شدن، رنگارنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوث شده
تصویر ملوث شده
همکرژک آلوده شده آلوده چرک چرکین وشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصور شدن
تصویر مصور شدن
((~. شُ دَ))
شکل پذیرفتن، نقاشی شدن، تصور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
((~. شُ دَ))
بسیار خوب و دقیق در یاد و حافظه ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملحق شدن
تصویر ملحق شدن
پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
به ستوه آمدن، بیزار شدن، نفور شدن، افسرده شدن، ملال زده شدن، دلتنگ شدن، غمگین شدن
متضاد: شادشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد